سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نور

وقتی قلب‌هایمان‌ کوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود
وقتی نمیتوانیم‌ اشک‌هایمان‌ را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی کنیم‌
و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ میشکند
وقتی احساس‌ میکنیم
بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛
وقتی امیدها ته‌ میکشد
و انتظارها به‌ سر نمیرسد
وقتی طاقتمان‌ تمام‌ میشود
و تحملمان‌ هیچ ...

آن‌ وقت‌ است‌ که‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم
و مطمئنیم‌ که‌ تو
فقط‌ تویی که‌ کمکمان‌ میکنی ...

آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را صدا میکنیم
و تو را میخوانیم
آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را آه‌ میکشیم
تو را گریه‌ میکنیم
و تو را نفس‌ میکشیم

وقتی تو جواب‌ میدهی،
دانه‌دانه‌ اشک‌هایمان‌ را پاک‌ میکنی
و یکی یکی غصه‌ها را از دلمان‌ برمیداری
گره‌ تک‌تک‌ بغض‌هایمان‌ را باز میکنی
و دل‌ شکسته‌مان‌ را بند میزنی
سنگینی ها را برمیداری
و جایش‌ سبکی میگذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لب‌هایمان، لبخند

خواب‌هایمان‌ را تعبیر میکنی
و دعاهایمان‌ را مستجاب‌
آرزوهایمان‌ را برآورده می کنی؛
قهرها را آشتی میدهی
و سخت‌ها را آسان
تلخ‌ها را شیرین‌ میکنی
و دردها را درمان
ناامیدی ها، همه امید میشود
و سیاهی‌ها سفید سفید ...


خداوندا!
تنها تو را صدا میکنیم
و فقط تو را می خوانیم

منبع




نوشته شده در تاریخ جمعه 90/4/17 توسط

خدای عزیزم
اون کسی که همین الان مشغول خوندن این متنه، زیباست (چون دلی زیبا داره)، درجه یکه (چون تو دوستش داری بهش نظر کرده ای)، قدرتمند و قوی و استواره (چون تو پشت و پناهش هستی) و من خیلی دوستش دارم. خدایا، ازت میخوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه. خواهش میکنم بهش درجات عالی (دنیائی و اخروی) عطا بفرما و کاری کن به آنچه چشم امید دوخته (آنگونه که به خیر و صلاحش هست) برسه انشا ا... . خدایا، در سخت ترین لحظات یاریگرش باش, تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین لحظات زندگیش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت‏ها عاشقانه مهر بورزه. خداوندا، همیشه و هر لحظه او را در پناه خودت حفظ بفرما، هروقت بهت احتیاج داشت دستش رو بگیر (حتی اگه خودش یادش رفت بیاد در خونت و ازت کمک بخواد) و کاری کن این رو با تمام وجود درک کنه که هر آن هنگام که با تو و در کنار تو قدم برمیداره و گنجینه توکل به تو رو توی دلش حفظ کرده، همیشه و در همه حال ایمن خواهد بود. دوستت دارم دوست عزیزم! از هم اکنون، زمان داره برات شمرده میشه! در عرض 9 دقیقه حتما برات یه اتفاق خوشایندی خواهد افتاد یا یک خبر خوشی خواهی شنید... (نه چون این متن رو خوندی یا خوندن این متن شانس میاره یا ارسالش برای کسی باعث رسیدنه خبر خوش میشه ... نه ......... صرفاً یک اتفاق خوش برات خواهد افتاد به این خاطر که الان توی دلت میگی : خدایا توکل به تو

 

منبع

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/3/25 توسط
گنجشکی که با خدا قهر بود

گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.

گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد


پاتوق یو
بانو دات نت



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/3/6 توسط

 

حرفهای تنهایی دل تنهای من با خدا - مناجات

پاتوق یو


گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::


.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.



گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/??)::


.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/??) ::.



گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/???) ::.



گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::.



گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.


گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::.


گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.


گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/??)::.



گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/??) ::.



گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/???) ::.



گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::.



گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.

"

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/??)::.


گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/??) ::.


گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/???) ::.



گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/?-?) ::.



گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/??) ::.


گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/???) ::.



گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/???) ::.


ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/??) ::.


گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا
نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/??-??) ::.



با خودم گفتم: خدا... خالق هستی... با فرشته‌هاش... به ما درود بفرستن تا آدم بشیم؟! ... ...
بانو دات نت



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/3/6 توسط

ناموس تو = ناموس من

بد جوری از درد بی تابی می کرد . . .
شب بود ، رفتیم درمانگاه ، شلوغ بود و همگی به نوبت . . .
معاینه دکتر ، گرفتن دارو ، تزریق سرم و. . . نگاه به ساعتم انداختم! یازده و چهل پنج دقیقه!
سریع از درمونگا بیرون زدیم و تاکسی دربست گرفتیم. . .
راننده تاکسی دویست متر مونده به خونه پاشو رو ترمز گذاشت . . .
"خانوما شرمنده، اگه جلوتر برم باید تا آخر خیابون اصلی گاز بدم، از همینجا که دور برگردون هست میخوام برگردم". با زبون بی زبونی گفت پیاده بشید!. بدجوری خیابون خلوت بود، جز چراغای تیر برق چراغ هیچ خونه ای روشن نبود!

به راهمون ادامه می دادیم که صدای یه موتوری پشت سرمون اومد، جرأت نیگا کردن به عقب نداشتیم، قدمامون رو تند تند برمی داشتیم ، یه لحظه صدای موتور محو شد ، نگاه کردیم دیدیم زیر نور یکی از چراغای برق مقابل مون سبز شد.
جوان موتوری صورتش رو بسته بود ، گاز موتورو گرفت و حرکت کرد به سمت ما...

رفیقم با ترس یکی به من زد و گفت:
ـ ای کاش از درد می مُردم این وقت شب نمی اومدیم بیرون!
- ماکه دیروقت بیرون نیومدیم ، سر شب بود، خب شلوغ بود طول کشید...
ـ خدا کنه متلک شو بندازه بره پی کارش...
- حالا شاید بنده خدا با ما کاری نداشته باشه...
ـ اگه کسی ما رو ببینه میگن این دخترا اگه خراب نباشن تا این موقع شب بیرون از خونه نیستن!
- خب حالت بد بود رفتیم بیمارستان ، خلاف شرع که نکردیم ، پیش میاد د د د د ...

یک لحظه زبونم در کام موند ، موتوری دو سه متری ما ترمز کرد، شالش از صورت برداشت و گفت:
"خوهرا نترسید ، من از دور مراقبتون هستم تا برسید خونه"...

---------------

حل کردن معادله زیاد سخت نیست ، فقط دو سمت دارد : ناموس تو = ناموس من

همین!!


منبع




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/2/29 توسط
<      1   2   3   4      >
درباره وبلاگ


هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره، فکر، هوا، عشق‍، زمین مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟
کد آهنگ

مرجع کد آهنگ